۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۵, شنبه

سایه‌ی اعدام - هوشنگ ابتهاج

عزیزم دخترم !
آنجا، شگفت‌انگیز دنیایی‌ست :
دروغ و دشمنی فرمان‌روایی می‌کند آنجا
طلا، این کیمیای خون انسان‌ها
خدایی می‌کند آنجا
شگفت‌انگیز دنیایی که همچون قرن‌های دور
هنوز از ننگِ آزار سیاهان دامن‌آلوده‌ست
در آنجا حق و انسان حرف هایی پوچ و بیهوده‌ست
در آنجا رهزنی، آدم‌کشی، خون‌ریزی آزاد است
و دست و پای آزادی‌ست در زنجیر
عزیزم دخترم !
آنان
برای دشمنی با من
برای دشمنی با تو
برای دشمنی با راستی
اعدام‌شان کردند
و هنگامی که یاران
با سرودِ زندگی بر لب
به سوی مرگ می‌رفتند
امیدی آشنا می‌زد چو گل در چشم‌شان لبخند
به شوق زندگی آواز می‌خواندند
و تا پایان به راه روشن خود با وفا ماندند
عزیزم !
پاک کن از چهره اشکت را، ز جا برخیز !
تو در من زنده‌ای، من در تو، ما هرگز نمی‌میریم
من و تو با هزاران دگر
این راه را دنبال می‌گیریم
از آن ماست پیروزی
از آن ماست فردا با همه شادی و بهروزی
عزیزم !
کاردنیا رو به آبادی‌ست
و هرلاله که از خون شهیدان می‌دمد امروز
نوید روز آزادی‌ست

هوشنگ ابتهاج - ه. ا. سایه