ای بهــار، ای آفـرینش ای فـراز
نوجـوان مانـدی بدیـن عمـر دراز
ای تـــو مقبــول همـه فرهنـگها
ای تـــو مضـمـون هـمـه آهنـگها
تحـفــه آری لالههـای سـرخ و زرد
بــاده و افـیـون ز کـاخ لاجـورد
گــر گشـایی دفتـر از روز نخسـت
جـلـوهیی از سایـهروشنهـا درسـت
بـازگـویی فتنــههـا، بـیدادهـا
یـادهـا آری تــو از بـربـادهـا
لیـک ایـن خفتـه نمیخیزد ز خواب
آب و تـریاکسـت و تریاکسـت و آب*
گـاه پنـداری کـه مَـردُم مُردهاند
یا که مسـموماند و سَمی خوردهاند
بـازگـویـم نـعــرهٔ خـامـوششـان
تـا شـود بیـدار عقل و هـوششـان
ای خـداونـدِ کـریـم و چـارهسـاز
غیـرتی اعـطـاکـن امّـا کـارسـاز!
بعـد از آن خـانـهتکانیهـای عید
خانـه جارو کـن از این قوم پلید
خـانـه شـد تـاراج مُشـتی نابکار
شـرمشـان نز بـنـده نز پروردگار
آتشـی از خـشـم مــردم بــرفروز
این دغـلبازان شـیـطان را بسـوز
تــــا صبـا فــرش زمـرّد گسـترد
پــــردهٔ پـنــدار از هم بَـردرد
گر خدا عشق است، عشق از آن ماست
عشـق مُخـلِـص از ریاکاران سـواست
*پیشینیان به یاد میآورند که بامدادان ماه رمضان، پس از نیایش، اندکی مانده به بانگنماز بامداد و توپ سحر از پشتبامها ندا برمیخاست که "آباست و تریاک" یعنی دیگرزمانی نماندهاست. از یک روی نشان است به آن ندا و از روی دگر به ویژهگیی تخدیرکننده و زهرآگین تریاک.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر