آدمــی مــیشـناسـم از دوزخ
خــوف و تشویش دارد و من نه
بسکـه مــیترسد از عذاب خدا
هــول آتـــیش دارد و من نه
دائمــا ذکـر گویـد و تسبیح
در کــف خـویش دارد و من نه
قلبـــی آکنده از خدا و سری
باطـــن اندیش دارد و من نه
بس عجول است در رکوع و سجود
گوئـی او جـیش دارد و من نه
تا رسـد زآسمان به او الهام
دوســهتـا دیش دارد و من نه
گوئیـا بـا خـدا بـود فامیل
او که این کیش دارد و من نه
بهـر مامــوریت ز بیت المال
هـی سفــر پیش دارد و من نه
بـر نگشتــه ز انگلیس هنـوز
ســـفــر کـیش دارد و من نه
بهــــر حج تمتــــع و عمره
کـــوپن و فیش دارد و من نه
زندگی تختـــهنـرد اگر باشد
او دوتــا شیش دارد و من نه
پانــزده تا مغازه یک پاساژ
تــــوی تجریش دارد و من نه
در دزاشیب بـــاغ و در قلهک
خانـه از خویش دارد و من نه
پانزده تـا عیال صیغه و عقد
بی کــم و بیش دارد و من نه
گرچه با گرگهـــا بود دمخور
ظاهـــــر میش دارد و من نه
دانی او این همـه چرا دارد؟
چون که او ریش دارد و من نه
میکروفن را بگیـر از "هالو"
سـخنــش نیــش دارد و من نه
محمدرضا عالیپیام (هالو)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر