۱۳۸۹ بهمن ۸, جمعه

آدمی می شناسم از دوزخ - محمد رضا عالی پیام (هالو)


آدمــی مــی‌شـناسـم از دوزخ
خــوف و تشویش دارد و من نه

بس‌کـه مــی‌ترسد از عذاب خدا
هــول آتـــیش دارد و من نه

دائمــا ذکـر گویـد و تسبیح
در کــف خـویش دارد و من نه

قلبـــی آکنده از خدا و سری
باطـــن اندیش دارد و من نه

بس عجول است در رکوع و سجود
گوئـی او جـیش دارد و من نه

تا رسـد زآسمان به او الهام
دوســه‌تـا دیش دارد و من نه

گوئیـا بـا خـدا بـود فامیل
او که این کیش دارد و من نه

بهـر مامــوریت ز بیت المال
هـی سفــر پیش دارد و من نه

بـر نگشتــه ز انگلیس هنـوز
ســـفــر کـیش دارد و من نه

بهــــر حج تمتــــع و عمره
کـــوپن و فیش دارد و من نه

زندگی تختـــه‌نـرد اگر باشد
او دوتــا شیش دارد و من نه

پانــزده تا مغازه یک پاساژ
تــــوی تجریش دارد و من نه

در دزاشیب بـــاغ و در قلهک
خانـه از خویش دارد و من نه

پانزده تـا عیال صیغه و عقد
بی‌ کــم و بیش دارد و من نه

گرچه با گرگهـــا بود دمخور
ظاهـــــر میش دارد و من نه

دانی او این همـه چرا دارد؟
چون که او ریش دارد و من نه

میکروفن را بگیـر از "هالو"
سـخنــش نیــش دارد و من نه

محمد‌رضا عالی‌پیام (هالو)

هیچ نظری موجود نیست: