۱۳۸۹ فروردین ۲۷, جمعه

درسی از تاریخ - سروده‌ای از سيف الدين فرغانی














این سروده‌ خطاب به سپاه مغول می‌بوده،

گويی که تاريخ هر روزه تکرار می شود.


هـم مـرگ بـر جـهــان شـما نیـز بگذرد

هـم رونــق زمـــــان شـما نیـز بگذرد


بــاد خــزان نکبـت ایــام، نـاگـهـان

بـربـاغ و بوسـتـان شـمــا نیـز بگذرد


ای تیغ‌تان چــو نیـزه بـرای سـتم دراز

ایـن تیـــــزی سـنان شـما نیـز بگذرد


چـون داد عادلان به جـهان در، بقا نکرد

بیــــداد ظـالمــان شـمـا نیـز بگذرد


در مملکت چـو غـرش شـیـران گذشت و رفت

ایـن عـوعـوی سـگــان شـما نیـز بگذرد


آنکس کـه اسـب داشـت، غبـارش فرو نشست

گــــرد سـم خــــران شـما نیـز بگذرد


زیـن کــــاروان‌سـرا بسی کـاروان گذشت

نـاچـار کــــــاروان شـما نیـز بگذرد


این نوبت از کسان بـه شما ناکسان رسید

نـوبت ز نـاکســان شـمـــا نیـز بگذرد


بـر تیـر جـورتـان ز تحـمل سـپـر کنیم

تــا سـختی‌ی کـمـــان شـما نیـز بگذرد


پیل فنـا کـــه شـاه بقا مات حکم اوست

هـم بـر پیـادگـــان شـمـا نیـز بگذرد


هگل فيلسوف تاريخ مي گويد :

بزرگترين درسی كه می‌توان از تاريخ گرفت اين است كه هيچ كسی از آن درس نمی‌گيرد


با سپاس از کاظم



هیچ نظری موجود نیست: