تا کسـی از جـان شیرین نگذرد فرهاد نیست
تا نشد رسـوای عـالـم کس نشد استاد عشق
نیـمرسواعاشـق، اندر فن خود استاد نیست
ای دل از حـال مـن و بلبل چه میپرسی برو
ما دوتن شوریده را کاری بـجز فریاد نیست
به به از این مـجلسملی و آزادی فکر
من چه بنویسم قلم در دست کس آزاد نیست
رأی من اینست کاندید از برای انتخاب
اندرین دوره مناسبتـر کس از شداد نیست
حرفهای تازه را فرعون هم نا گفته بود
بلکه از چنگیز هم تاریخ را در یاد نیست
ای خدا این مهد استبداد را ویران نـمـا
گرچه در سرتاسرش یک گوشهای آباد نیست
گرکه جمهوریست این اوضاع برگیر و به بند
هیچ آزادیطلب بـر ضدّ استبداد نیست
قلب عشقی بین که چون سرتاسر ایرانزمین
از جفای گلرخان یک گوشهاش آباد نیست
۱۳۰۱ شمسی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر