خواهرم پرسـید:" فرق مرد و زن در چیست؟" گفتم:
"گویمت این قصـه را بـا نکتـهای سـربسـته امـا
در دکــانآفـرینش جـنـس مـــا و اوسـت یـکسـان
عـمر مـا طـی مـیشـود در کیسـهای دربسـته امـا
بر فراز کاخهسـتی،او بـه پرواز اسـت و مـا هـم
جـنبشـی داریـــم در کـنـج قفس، پـربسـته امـا
دسـت قـدرت فـرش کـردسـت از ازل، بـاغجنـان را
زیـر پـای مادران، بـر روی مـا، در بسـته امـا
ناامید از بخـت نتـوان شـد کـه بس درهـای رحمت
پیـش روی مـاسـت تـا دامـانمـحشـر، بسـته امـا
گر نـبـازی خـویش را ای آشـیانگـمکـرده،ای زن!
غـیر از این ره نیز باشد راه دیگر، بسـته امـا
تـا بـرون آیـد زن از ایـن محـبسِ مــردآفـریده
دست و پا باید، کههست ای جانِ ِخواهر بسته اما"
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر